از مهمترین این دستاوردها،ماموریت وزارت آموزش وپرورش برای تدوین فلسفه آموزش و پرورش است. تجربه چند دهه اخیر نظام آموزش و پرورش نشان از خلاء فلسفه آموزش و پرورش کشور را بیش از پیش محسوس کرده و اکنون انتظار می رود در پرتو تحولات جدید این آرزوی دیرین جامعه عمل بپوشد.
نظام آموزش وپرورش گروه های دانش آموزی را در مدارس و کلاس های درس گردهم می آورد تا امیدها و انتظارات جامعه و افرادرا برآورده سازند.انتظار از حضور دانش آموزان در کلاس و مدرسه آن است تا آنها باسواد شوند،قابلیت ها و توانمندی های موردنیاز جامعه را فراگیرند و ضمن درک وشناخت خود ودیگران ودرفکر رشد وکمال خود و توسعه و سازندگی جامعه باشند ودر راه خدا وبرای خدا و رضای او مسئولانه قدم بردارند.
برای سامان بخشیدن نظام آموزش وپرورش ،مجموعه هدف هایی را معین می شودکه نشانه جهت یابی واتخاذ موضع نظری از جانب یک جامعه در موردمسایل اساسی معنوی ومادی ،فرهنگی وتربیتی واجتماعی واقتصادی است.این جریان همانا توجه به فلسفه آموزش وپرورشمی باشدکه مسیر عمل تربیت مدارس را نشان می دهد.براین اساس فلسفه آموزش وپرورش راهگشای خردمندانه، در عمل تربیتی است.
در این مسیر چند پرسش اساسی و راهبردی مطرح است .شاید پاسخ به آنها کار ساده ای نباشد،ولی در هر حال پاسخ های ارائه شده نوعی ارزیابی آموزشی است و جهت حرکات و فعالیت های نظام آموزشی را تعیین می کند.این پرسش ها عبارتند از:
1-ماجوانان را برای کار آماده می کنیم یا زندگی (فردی یا اجتماعی)؟
2-ما جوانان را برای حال تربیت می کنیم یا آینده؟
3-ما جوانان را برای فرهنگ سنتی (عادتی) یا فرهنگ پویا و در حال تحول می کنیم؟
یکی از مهمترین آرمانهای جامعه تربیت فرهنگی و اجتماعی وپرورش اخلاقی دانش آموزان است. دراین رابطه سؤال اساسی این است که مدارس ما برای تربیت فرهنگی ،اجتماعی،آموزش و یادگیری ارزش ها ،ودر نهایت برای تحقق هدف های مصوب مجلس چگونه عمل میکنند؟
باور عمومی این است که آموزش و پرورش باید بهبود یابد. اما اگر مشخص نباشد که در کدام مسیر بایدحرکت کنیم و برای این کار هدفهای روشن و مشخصی نداشته باشیم، پیشرفتی بهدستنمیآید.
تلاشهای ارزشمندی که در زمینههای مختلف مثل، تجهیز مدارس با فناوری جدید و... انجام شده بدون توجه به عنصر کیفیت به موفقیت نخواهند رسید. بنابراین ،تمامی تلاشها و سرمایهگذاریها براساس یک برنامهی کلی بهبود کیفیت، بایدبهطور اساسی آنچه را که در کلاسهای درس اتفاق میافتد، بهبود بخشد.
در حال حاضرطرح و برنامههایی که براساس چشمانداز کلی بهبود کیفیت باشد بهصورت اقدامات وبرنامههای جدای از هم و نه مرتبط با یکدیگر اجرا میشود که علاوه بر اینکه موفقیتی را بههمراه نخواهد داشت، بلکه مدیران و معلمان را نیز خسته کرده است.
ریشه بسیاری از عدم موفقیتها در بدفهمیهاست، بنابراین تلاش و برنامهریزی برایرسیدن به ادبیات و فهم مشترک نزد کارکنان و ومخاطبان مدرسه،از طریق تدوین فلسفه آموزش وپرورش، یک اقدام ضروری وراهبردی است.
صرفنظر از ابهامات و کلیگوییهایی که در تدوین و تدارک هدفهای آموزش و پرورش وجود دارد خیلی اوقات مدارس،هدفهای آموزش و پرورش دوره تحصیلی مدرسه خود را با دقت مطالعه نمی کنند وتا بتوانند با بحثو گفتوگو به درک مشترکی برسند.در چنین شرایطی این پرسش مطرح می شود که چگونه میتوان به درک درستی ازهدفها و مقاصد آموزشی و پرورشی نائل شویم وبرای تحقق این امر چه باید کرد؟
نظام آموزش و پرورش ما فاقد فلسفه مکتوب و مستندی استکه راهنمای سرمایهگذاریها و برنامهریزیهای آموزشی و درسی باشد؟سالهای متمادی است که مدیران،معلمان و اولیای دانشآموزان از حجم زیاد کتابهایدرسی مینالند و تحقق هدفهای آموزش و پرورش را ضعیف ارزیابی میکنند. آنچه که درهدفهای آموزش و پرورش مورد توجه قرار گرفته است، در رفتار، عملکرد و مناسباتفارغالتحصیلان مشاهده نمیشود.
حجم زیاد کتابهای درسی ،به قیمت نابود کردن خلاقیت وتولید فکر وبه تبع آن مصرف زدگی مدارس ،تمام شده است.همین وضع تا حد زیادی توان تولید فکر و ابتکارعمل را از جامعه کارکنان آمورش وپرورش گرفته است.
در چنین شرایطی فلسفه آموزش و پرورش باید با جهت دهی مناسب فضای خلاقیت ،نوآوری و تولید فکر را به مدارس برگرداند تا در نهایت به ایجاد نهضت نرم افزاری وتوسعه پایدار در کشور بینجامد.
بدون شک تا زمانی که فلسفه آموزش و پرورش و به دنبال آن هدفهای آموزش وپرورش از صراحت و شفافیت کافی برخوردار نباشد، امکان رسیدن به توافق و وفاق جمعیمیسّر نخواهد شد. درس فلسفه آموزش و پرورش نیز که سالهای متمادی در دانشگاههای ما تدریس میشود،صرفاً مجموعهای از مکاتب فلسفی است که به دانشجویان و فارغ التحصیلان امکان بحث و گفتوگو پیرامون ضرورت داشتن فلسفه آموزش و پرورش و چرایی فعالیتها را نمی دهد.
محور های فلسفه آموزش وپرورش
به نظر می رسد در تدوین فلسفه آموزش و پرورش که اکنون مد نظر قرار گرفته توجه به موارد زیر می تواند تا حد زیادی در جهت حل مشکلات کنونی و بستر سازی برای ایجاد یک نظام آموزش و پرورش خلاق در کشور موثر واقع شود:
1- فلسفه آموزش و پرورش باید براساس آموزه های قانون اساسی ،اندیشه های حضرت امام(ره) ،جهان بینی و فلسفه تربیتی اسلام ،ویژگی های جامعه اسلامی و نیازهای روبه رشد آن در سطح ملی و بین المللی،یافته های تحقیقات وپژوهش های آموزشی وپرورشی در سطح ملی و بین المللی وتجربیات ارزشمند جامعه آموزش وپرورش در بالین مدرسه تدوین شود.
2- فلسفه آموزش وپرورش حاکمیت معیارها وارزش های اسلامی برنظام مدیریت وتشکیلات اداری به منظور بالابردن ظرفیت خلاقیت و توان تولید ایده وابتکار عمل در مدیران از طریق تفویض اختیارات متناسب با مسئولیت به مدرسه ،منطقه ،استان وستاد را کانون توجه قراردهد.
3- موقعیت ،منزلت وپایگاه معلم را از طریق فضا سازی وکاربست رهیافت پژوهش مشارکتی کارکنان مدرسه برای رشدمداوم توانمندیهای مدیران و معلمان؛کارشناسان در مدرسه و منطقه ،ارتقادهد.
4-مشاوره با خبرگان برای تخمین آینده و جهت گیری های آن در تدوین فلسفه آموزش وپرورش، جدی گرفته شود.
5- به توانمندی های جامعه آموزش وپرورش کشور نگاه مثبت داشته باشد.
6- به چالشهای جهانی ، ملی وبومی آموزش وپرورش توجه وعنایت ویژه داشته باشد.
7- همراه رشد دانش وتوسعه علوم وفنون ،تاکید برآموزش ویادگیری ارزشها و کسب مهارتها و شایستگیها توجه جدی شود.
8-برای پاسخگویی به نیازهای محلی ،بومی ومنطقه ای اختیار وفرصت تولید فکر، برنامه ریزی محلی ومنطقه ای برای مدرسه ومنطقه قایل شود.
9- برنامه درسی (مجموعه فعالیت ها وتجارب یاددهی – یادگیری)با نظام ارزش های اسلامی ، اصول،اهداف و ضرورت های جامعه اسلامی، انطباق و هماهنگی منطقی ایجادکند.تنگناهای موجود در نظام برنامه ریزی درسی (تناسب منطقی بین محتوای کتب،ساعات تدریس و تواناییهای ذهنی ،حجم زیاد و تعدد دروس،فرصت کم برای یادگیری عمیق،انتزاعی بودن متون،ناهماهنگی در شیوه های تدوین کتب) موردتوجه قرارگیرد و جهت گیری های مشخصی را برای رفع این تنگناها ارایه دهد.
10- در برنامه های درسی فضا برای پرورش توانمندی هایی مثلتوان تفکر خلاق ،توان مشگل گشایی گروهی،توان طرح مساله ،توان تولید،توان جستجوگری،توان از نو نگریستن وفراتر نگریستن،توان متفاوت نگریستن،توان تاثیر گزاری و توان یاگیری بهتر،مهارتهای پژوهشی ،مهارتهای مطالعاتی و ارتباطی ومهارتهای زندگی فردی و اجتماعی و...مورد توجه قرارگیرد.
11. بهره گیری از فناوری جدید اطلاعات و ارتباطات در فرایند یاددهی – یادگیری مورد توجه قرارگیرد.
12- فلسفه آموزش وپرورش باید آموزش وپرورش را در تمامیت خود درک کندوآنرا به واسطه مفاهیم کلی ای که ما را درانتخاب هدف ها وسیاست های تربیتی راهبر خواهند بود تعبیر وتفسیر نماید. بدون درنظر گرفتن مسایل کلی فلسفی ، نمی توان سیاست های موجود آموزش و پرورشی را مورد انتقاد قرارداد یا سیاست های جدیدی را به جای آنها پیشنهاد کرد.
13- باور داشته باشیم، آموزش وپرورش کشورمان نیازمند کار بالینی است و نیاز به نظریه پردازی و مدل سازی دارد.براین اساس فلسفه آموزش و پرورش باید فرهنگ مطالعات بالینی را رهنمون شده، اشاعه دهد تا موجبات توسعه کیفی آموزش وپرورش شود.
و سخن آخر اینکه اگر با جدیت به موضوع تدوین فلسفه آموزش و پرورش نگریسته شود وظیفه سازمان ها و نهادهایی همچون شورایعالی آموزش و پرورش،پژوهشگاه آموزش وپرورش ،خبرگان آموزش وپرورش کشور ،استادان با تجربه حوزه آموز و پرورش ومدیران ومعلمان تلاشگر عرصه آموزش و پرورش در این خصوص بسیار سنگین خواهد بود. ارزیابی کلی حکایت از آن دارد که این سازمان ها ونهادها با همفکری و هم اندیشی توان تدوین فلسفه آموزش وپرورش متناسب با جامعه اسلامی ایران که را آرزوی دیرین محسوب می شود دارا هستند.
منابع:
1-حوریزاد،بهمن،برفراز قابلیتهای مدیران و معلمان،غنی سازی فرهنگ آموزش جلد1و2 انتشارات لوح زرین 1385
2- حوریزاد،بهمن،بینشی نو در غنی سازی مدرسه، انتشارات لوح زرین،چاپ ششم،1384
3-کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران، مصوب شورای تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش ،خرداد1367
4- سرکار آرانی ، محمد رضا ،اصلاحات آموزشی و مدرن سازی ،نشر روزگار،1382